مردي با دو کلاچ


 

نويسنده: امير جلال الدين شوکتي




 

ياد دادن رانندگي به ديگران شغلي است پر هيجان به اندازه نشستن کنار راننده اي نابلد!
 

مي گويند که هرکس کار با رايانه و به اصطلاح زبانش را بلد نباشد، در اين عصر تکنولوژي بي سواد است. اما اگر کسي رانندگي بلد نباشد، کارش از بي سوادي و اينها مي گذرد و کلاً زندگي اش لنگ مي زند؛ ضمن اينکه براي خيلي ها رانندگي جذابيت هايي دارد که اسب سواري براي قديمي ها داشته! همين هم هست که ملت تا با جويدن آدامس از بوي شير دهان خلاص مي شوند، مي روند سراغ گواهينامه و حتي دوست دارند کادوي تولد 18 سالگي شان گواهينامه باشد! خلاصه که هميشه تب بازار تعليم رانندگي روي 1300 است و اگر فکر مي کنيد آن قدري راننده هستيد که يک گوشه اي هم به يکي ديگر ياد بدهيد، مي توانيد به شغل شريف ياددادن « قان قان بازي» به جوان ترها فکر کنيد.

مربي شدن
 

راننده هاي متأهل 23 ساله بيايند
اينکه شما بخواهيد مربي آموزش رانندگي به جوانان سلحشور اين مرز و بوم شويد، کار شوخي برداري نيست.
در درجه اول بايد يک بار عدد 23 را روي کيک تولدتان گذاشته باشيد.
بايد متأهل و اهل منزل باشيد. مجردها را چه به آموزش؟
بايد در امتحان راهنمايي و رانندگي شرکت کنيد و کارت مربيگري دريافت کنيد. قبل از آن هم بايد در دوره هاي 15 روزه کانون آموزشگاه ها شرکت کنيد و افسران راهنمايي و رانندگي مواردي را به شما تدريس کنند تا به سمت آقا يا خانم معلمي نائل شويد. مکان ثبت نام کلاس ها براي تهراني ها در ميدان شهدا مقابل پمپ بنزين است. شهرستاني ها هم مي توانند زنگ بزنند اداره راهنمايي و رانندگي شهرشان و آدرس کلاس ها را بگيرند. البته در اين کلاس ها يک سري آدم خير جمع نشده اند تا به شما مفت و مجاني فن آموزش ياد بدهند؛ بايد حدود 80 هزار تومان از جيب خرج کنيد.
حداقل مدرک تحصيلي براي مربي رانندگي شدن ديپلم است و با سيکل و اينها، دوچرخه سواري هم نمي توانيد ياد بدهيد.
آدم هاي خلافکار نمي توانند مربي رانندگي شوند؛ چه نادم باشند و چه نباشند. در صورت داشتن سابقه کيفري بايد روي نام اين شغل ضربدر بزنند.
اگر خودتان مي دانيد که حالتان خوش نيست و بيماري هاي ريوي يا واگيردار داريد و کلاً بدنتان عين ساعت سوئيسي نيست، بيخودي وقتتان را هدر ندهيد که حکم طلا را دارد.
بايد دو سال از تاريخ صدور گواهينامه ب 2 شما گذشته باشد. اگر هم نمي دانيد چيست، ستون سمت چپ صفحه بغلي را نگاه کنيد.

کار و درآمد
 

دربست، 10 جلسه
به طور رسمي شما روزي قريب به ده ساعت کار مي کنيد و حقوق شما هم براساس همين ساعت کار است، نه حقوق ثابت ماهانه. نرخ آموزش هم بالا و پايين شهر ندارد و از 5 هزار و 200 توماني که آموزشگاه از هنر آموز مي گيرد 3600 تومانش مال شماست. حساب کني، حدود 40 هزار توماني برايتان مي ماند که البته تا 10 هزار تومانش خرج ماشين و خودتان مي شود.
براي کار در آموزشگاه رانندگي که همه فکر و ذکرشان آموزش قانون است بايد قانون مدار باشيد و اگر بخواهيد زيرابي برويد، يکي دو فصل بيشتر دوام نمي آوريد.
گذاشتن کلاس خصوصي براي افراد بدون هماهنگي با آموزشگاه تخلف محسوب مي شود و اگر کسي بفهمد، در جا اخراجيد. اگر هم در حين همين کلاس هاي غيرقانوني خدايي نکرده تصادف کنيد،حسابتان با کرام الکاتبين است. دليلش هم اين است که فردي که پشت فرمان مي نشيند گواهينامه ندارد و او فقط با اجازه آموزشگاه حق رانندگي دارد. در غير اين صورت و بدون اشراف آموزشگاه بر ماجرا، هم او مجازات مي شود، هم ماشين شما توقيف مي شود و هم خود شخص شخيص شما!
حتي اگر در ساعت رسمي کار با کسي يا جايي تصادف کنيد، باز هم پاي شماست. اما نگران نباشيد، وقتي پدال کلاچ و ترمز زير پايتان است ديگر نبايد غمتان باشد.

ماشين دوبله شدن
 

کلاچ دوتا، ترمز دو تا
پر واضح است که شاگرد را نمي توانيد پياده ببريد وسط خيابان و گشت بزنيد. پس بايد برويد سراغ ماشين دار شدن. علاوه بر اينکه مي توانيد يک در هزار باشيد و از ماشين آموزشگاه( اگر داشته باشند) استفاده کنيد، مي توانيد مرکب خودتان را داشته باشيد. اما اينکه اتومبيل شما را تغييرات بنيادين بدهند و کلاچ و ترمز اضافه به آن ببندند، ربطي به نوع اتومبيل ندارد. به اين کار مي گويند دوبله کردن ماشين. البته ترمز و کلاچ اضافه مثل نان اضافه نيست که برويد پيش « اوس محمود تعميرکار» سر خيابان و بگوييد روي پرايدتان ترمز اضافي بگذارد. براي اين کار بايد از آموزشگاهي که با آن قرارداد مي بنديد، تقاضا کنيد که شما را به راهنمايي و رانندگي معرفي کنند تا معرفي تان کنند به يک تعميرگاه رسمي. قيمت اين کار زياد نيست و نهايت خرجش 50 هزار تومان مي شود.

طرح درس يک مربي
 

ترمز پدال وسطي است
اگر بخواهيم 10 جلسه آموزش در شهر را به پنج جفت جلسه تقسيم کنيم، مفاد درسي اين پنج دوره تقريباً اين جوري مي شود:
جلسه اول و دوم: در اينجا اطلاعات شاگرد در حد بوق داخل کاپوت است و مربي به او کار کلاچ و ترمز، دسته هاي کنار فرمان و ديگر موارد پايه را آموزش مي دهد.
جلسه سوم و چهارم: وقتي شاگرد با کار اينها آشنا شد به جمع بي اعصاب هاي داخل شهر مي پيوندد و به کمک مربي، اين دوست داشتني يک تني را راه مي اندازد و البته مربي هم از ترس تمام شدن صفحه کلاچش با پاهايش شاگرد را همراهي مي کند!
جلسه پنجم و ششم: شاگرد براي «تاتي تاتي کردن» نيازي به دست مربي ندارد و راه مي افتد. کم کم نيم کلاچ مي گيرد و کمي بعد يادش مي دهند که چطور هميشه به فکر جلوروي نباشد و يادي هم از دنده عقب ماشين کند.
جلسه هفتم و هشتم: او ديگر نرم ماشين را حرکت مي دهد و به همين دليل مربي به او کارهايي مثل پارک دوبل، دورهاي يک و دو فرمان و سنگ چين را ياد مي دهد.
جلسه نهم و دهم: وقتي که مربي از کاربلدي او مطمئن شد، دوباره در حين تمرين قوانين را براي او يادآوري مي کند و مواردي مثل استفاده از راهنما، عدم پارک روي خط عابر يا مقابل پل را به يادش مي اندازد.
نتيجه: از سال 1379 نحوه صدور گواهينامه تغيير کرده است. الان کلاس ها به اين صورت است که فرد عشق رانندگي در کلاس هاي تحت نظر راهنمايي و رانندگي ثبت نام مي کند و در آنجا حدود ده ساعت آموزش تئوري مي بيند. بعد از آن دل را به دريا مي زند و مي رود داخل شهر تا به صورت عملي لذت رانندگي را تجربه کند. 20 ساعت هم در خيابان هاي شهر مي چرخد تا اينکه در روز موعود افسر راهنمايي و رانندگي به آموزشگاه مي آيد و به همراه جناب راننده آماتور داخل شهر مي رود. کارش را مي بيند و تصميم مي گيرد که گواهينامه بدهد يا خير؛ اگر جواب خير بود جبران اشتباهات مي رود براي موعود بعد.

گروه/ رانندگي مجاز
الف/موتورسيکلت ها
ب1 /خودروهاي سواري
ب2 /خودروهاي عمومي سبک مانند نيسان، ون و آمبولانس
پ /خودروهاي سنگين بيش از ده تن و وسايل نقليه تا 26نفر
ت /خودروهاي سنگين تا 40 تن و وسايل نقليه 27نفر به بالا
ويژه /ماشين آلات مخصوص کشاورزي و راه سازي
تجربه واقعي

نصف ماشينم جمع شد!
 

همين سال پيش بود که کنار خيابان ماشيني با ما تصادف کرد و نصف ماشينم جمع شد! اين را اول کار گفتم تا بدانيد که ياد دادن رانندگي به ديگران کار کم خطري نيست و من از اين اتفاقات زياد ديده ام.
از سال 82 مربي آموزش رانندگي هستم. اوايل کار مشکلات زيادي داشتم؛ اولاً خودم تجربه زيادي نداشتم و بايد با همان تجربه کم به ديگران آموزش رانندگي مي دادم. ضمن اينکه بچه کوچک داشتم و نمي توانستم رهايش کنم. اما بالاخره با کمک هاي همه جانبه همسرم توانستم شغلم را ادامه بدهم و از راننده کردن مردم دست برندارم.
نکته اين بود که از همان بچگي علاقه وافري به رانندگي داشتم و الان هم از آموختن رانندگي به ديگران راضي ام. البته نبايد اين نکته را ناگفته گذاشت که تعداد جلسات آموزشي براي خانم ها اصلاً کافي نيست و من هميشه دچار مشکل مي شوم. در ضمن هيچ گروه سازمان يافته اي نيست که اوضاع مربيان رانندگي را سر و سامان دهد و ما حتي براي بيمه شدن هم بايد خودمان پول بدهيم. مهم ترين مشکل هم نبود يک پيست آموزش رانندگي است.
الان بايد يک فرد کاملاً مبتدي را براي تمرين به اين شهر شلوغ ببريم و هم اعصاب خودمان را به هم بريزيم و هم مزاحم مردم شويم. اما من همه اين مشکلات را قبول کردم و همه عشق کارم براي آن لحظه اي است که يکي از هنرجويانم با ماشين مي آيد جلوي آموزشگاه و شيريني مي آورد!
منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 272